39
Wednesday, 31 Khordad 1402، 11:18 AM
به خودت میای میگی واقعا چه مرگم شده. من که تا همین یکم پیش خوب بودم. سرم به کار خودم گرم بود و غصه هزار و یک چیز نامربوط و مربوط رو نمیخوردم. با خودم و فکرام تو صلح بودم پس چی شد. این هویت قربانی و زخمخورده همیشه دنبال بهونه از کجا پیداش شد؟ این حس نیاز سمج؟ کِی تو دام این لوپ سربسته، این تکرار مدام افتادم؟
چجوری میشه دوباره معمولی شد
مهمتر، چجوری میشه جلوی قطار بدون توقف فکر رو گرفت
میگن اینا نشونهی تغییره نشونهی رشده. منم فقط میتونم امیدوار باشم همین باشه.
- 02/03/31
اوهوم
ولی آدم واقعا بعضی وقتا خسته میشه از رنج کشیدن حتی برای رشد
می خواد فقط زندگی کنه
فقط یه لحظه بدون درد کشیدن نفس بکشه