Alienated

از خود بیگانه‌ام.

Alienated

از خود بیگانه‌ام.

40

Wednesday, 31 Khordad 1402، 09:57 PM

خسته‌ام. درد عضله دارم. کارای عقب افتاده دارم‌. از حامد خبر می‌گیرم هنوز ملایره‌. دلم وقت گذروندن با رفیق می‌خواد. مهدی تا دیروقت مشغوله پس نمی‌خوام مزاحمش شم. برای حرم خسته ام و برای کافه تنها‌ و طبق معمول لفتش دادم. بالاخره از مشاور وقت میخوام میگه صبح میگم عصر؟میگه نوپ قبل از ظهر بخاطر کار برام مقدور نیست‌. در عین این حرفا سفر می‌خوام. رفیقا نمیتونن. به تنهایی رفتن فکر می‌کنم ولی می‌دونم احتمال زیاد نمی‌رم بازم بخاطر کار. شاید مسر شدم شاید رفتم. به هزینه‌ها فکر می‌کنم. از این که بهشون فکر کنم بدم میاد. نگرانم. امیدوارم. حس می‌کنم یه هل تا دیوونه شدن فاصله دارم‌ از اینکه ممکنه تو چه شرایطی یا حتی مقابل کی منفجر شم کمی(فقط کمی) می‌ترسم‌. همه چی معلقه‌. معلق چون بلاتکلیفه. چون نامطئنه‌. چون شک و عدم اطمینان مثل خون تو رگام میدوان. اخیرا پیرایشگاه رفتم‌. موهای بالای سر رو کوتاه نمی‌کنم. می‌خوام بلند شه. می‌خوام پیچ و تاب طبیعیش بلندتر و واضحتر شه. صوت گوش میدم‌. توصیه داره. نمیفهمم. دوباره گوش میدم‌‌. شاید لازم باشه تا وقتی بفهمم گوش بدم. عملا تنها استراتژیم برای راه حل و گذره‌.

  • 02/03/31
  • Almir ‌

نظرات (۱)

  • آقای سه نقطه
  • مسافرت حتی کوتاه تنهایی اصلا توصیه نمیشه اصلا

    پاسخ:
    درست میگی. به خلوت نیاز دارم. ولی سفر تنها شاید نه.
    کاربران بیان میتوانند بدون نیاز به تأیید، نظرات خود را ارسال کنند.
    اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">