Alienated

از خود بیگانه‌ام.

Alienated

از خود بیگانه‌ام.

چجوری میشه با آدما حرف زد؟ منظورم اینه چجوری میشه بدون اینکه احساس کنی آویزون کسی هستی، بدون اینکه احساس کنی داری overshare میکنی، بدون اینکه فکر کنی داری صرفا براشون زحمت ایجاد میکنی، بدون اینکه احساس کنی که داری همه‌ی اینایی که گفتم رو احساس میکنی... چجوری میشه حرف زد؟ چجوری میشه طوری صحبت کرد که هم احساس کنی که درک شدی هم احساس کنی که درک کردی و منظورشو کامل فهمیدی؟

فکر میکنم تا عمق زیادی با خودم غریبه‌ام. وقتی با خودت بیگانه‌ای اصلا چیزی به اسم درک شدن میتونه وجود پیدا کنه؟ میتونی واقعا ته دلت برگردی به حرفایی که شنیدی توجه کنی و عمیقا متوجه بشی که تونستی کسی رو درک کنی؟

وقتی دو نفر که زبان مادری یکسانی ندارن بخوان با هم حرف بزنن میگن که بینشون language barrier(سد زبانی) وجود داره. ولی بنظرم اون لحظه‌ای که سعی میکنی حرفت رو تو قالب کلمات بریزی همون لحظه داری کار رو ناقص میکنی. ذات حرف زدن و کلمات ناقص‌کننده‌ست. اصلا حتی خیلی قبلتر، از همون لحظه‌ای شروع میکنی به "فکر کردنِ" اون حقیقتی که احساس میکنی میخوای در میون بذاری، درست همون لحظه‌‌ای که بهش فکر میکنی، اون حقیقت دیگه چیزی نیست که واقعا دلت میخواسته درمیونش بذاری. 

مثل این میمونه که یه قرارداده نانوشته بین ما آدما وجود داره که انگار با این موضوع کنار اومدیم که همه‌مون برای گذران زندگی، یه نسخه‌ی کم‌عمق، یه ماسک "انسان عادی" بودن بزنیم. مثل دو تا بچه که سر گیمی که بازی میکنن با هم توافق میکنن که هر کاراکتر نشون‌دهنده‌‌شونه در حالی که هویت واقعی‌شون فرای بازی و قوانین و ظاهرش حتی فرای کنسول و فراتر از دسته‌های کنسوله.

تا حالا شده بخواین چیزی رو بگین و حس کنین واقعا تونستین کامل بیانش کنین؟ تا حالا شده به حرف یا فکری که داشتین نگاه بندازین و بگین"اوهوم این(فکر/حرف/رفتار) دقیقا و صد درصد متعلق به منه"؟ حتی همین لحظه همین حالایی که دارم مینویسم احساس میکنم دچار هجو گویی شدم. و اصلا مطمئن نیستم چند درصد این حرفایی که نوشتم از من بوده و چقدرش توسط ماسک نویسنده‌ام چقدرش توسط ضعف ارتباط و استفاده‌ام از کلمات، چقدرش توسط الکن بودن خود کلمات نابود و ناقص و غیرخالص شده. و میدونی چی خنده داره؟ اینکه حتی به اینکه چقدرش توسط کسی که میخونه("اگه" کسی حوصله کنه بخونه) و ذهنش دچار جهت و سوگیری و خطا میشه، اصلا فکر نکردم

بذار دیگه کشش ندم...

 

پی‌نوشت: راستش فقط اومده بودم بپرسم چطوری سر صحبت رو باز میکنین؟🥲

  • 02/05/04
  • Almir ‌

نظرات (۲)

  • ماه زده
  • غیر ممکنه تو با یکی حرف بزنی و باعث زحمتش بشی

    همه حرف زدن با تو رو دوس دارن 

    تاره از خداشونم باشه  

    پاسخ:
    مرسی صبا
  • نِگــ را
  • احتمالا اونقدر به بند کفش ها خیره میشم که خودشون دهن باز کنن و بگن: نترس، ماهم به حرف بیایم از تو بیشتر از همین نگاه های طولانی انتظار نمی ره.

    پاسخ:
    اینم روشیه :)