122
از رنج کشیدن و تکرار مدامش خستهام. از اینکه فکر کنم چی حقمه و چی حقم نیست، از اینکه اینقدر حساس شدم به اینکه با ذهن رنجور و عصبی بالا پایین کنم که چه رفتاری رو میتونم بپذیرم و چه رفتاری رو نه، از رنج کشیدن از خودم از زندگی و از دیگران خستهام. نمیدونم کی قراره که رها شه یا بهتره بگم اصلا نمیدونم چه جوری میشه که رهاش کرد و رها شد.
پینوشت: این روزا "زمینی نو" از اکهارت تول شده پناهگاه حس خوبم.
- 02/09/20
من هربار وبت رو باز می کنمبه خودم می گم چقد به این آدمافتخار می کنم......
خودت حس نمی کنی که چقد زیادی خوبی
و زیادی باهوشی
و زیادی مهربون و متفکری ؟