31
دوست دارم بنویسم. یه جورایی نوشتنم اومده! نوشتن رو دوست دارم. شاید عجیب بنظر بیاد ولی خوندن نوشتههامو هم خیلی دوست دارم. نه این که ارزش ادبی خاصی داشته باشن یا باعث برانگیخته شدن چیزی بشن. نه اصلا. بلکه از اینکه میتونم برشی از خودم رو بخونم، از اینکه برای مدت کوتاهی خارج از حالت بیاختیار و تسلیم افکار، بشینم و از چند قدم دورتر خودمو ببینم خوشم میاد. آرامش کوچیک و شکنندهای بهم میده که برای لحظهای تسکینم میده. به علاوه، این چالش که چطور احساس و فکری که دارم رو به متن تبدیل کنم رو دوست دارم.
+ من از خیلی وقت پیش با بیان آشنام و شاهد بلاگهای قشنگ مختلفی بودم و همچنین شاهد کوچ و پراکنده شدن کامیونیتیها هم بودم. گرچه هیچ وقت وارد جمعی از اونا نشدم. چراییش مفصله و حوصلهش نیست. اما خب الان دوست دارم بنویسم. اول از همه برای خودم و برای دلم.
+ از جمله متنهایی که دوست دارم اینجا بنویسم داستان و برشهای داستانیه. داستانهای که لزوما نه سر دارن نه ته! صرفا یک لحظه از یه موقعیتان که حتی میتونه خاص هم نباشه.
+ دوست دارم ویس هم بذارم ولی متن خاصی مدنظرم نیس. نمیدونم چی بخونم و رکورد کنم. ولی فکر میکنم انجامش بدم.
- ۱ نظر
- 27 Khordad 02 ، 13:57