Alienated

از خود بیگانه‌ام.

Alienated

از خود بیگانه‌ام.

121

Wednesday, 15 Azar 1402، 08:27 PM

شاید این وسط، همه این وقت، مشکل من و از من بوده؛ شاید این من بودم که حس شرم و عدم عزت نفسم رو به بقیه تعمیم می‌دادم. شاید این من بودم که همه‌ی حسای منفی‌مو با اینترکشن و ارتباطم با آدمایی که هیچ تقصیری تو بوجود اومدنشون نداشتن گره میزدم. شاید دیدن این که آدما زندگی‌شونو میکنن و هیچکی اینقدر از ریشه با خودش مشکل نداره منو از خودم و زندگیم و اینکه چرا نمیتونم مثل آدم زندگی‌مو بگذرونم بیشتر ناامید میکرد. شاید باید اول از همه چیز و همه کس ناامید میشدم تا بفهمم همچین خبری هم نیست و دستمو از یقه خودم بردارم. شاید.

 

پی‌نوشت: نمیدونم هنوز اینجا خونده میشه یا نه ولی خب سلام :)

  • Almir ‌

120

Tuesday, 14 Azar 1402، 10:24 PM

هی میخوام بیام اینجا و بنویسم. منصرف می‌شم. بعضی وقتا می نویسم و آخرش پاک میکنم. این بی‌نیازی از نوشتنه یا ناامیدی ازش؟ فکر می‌کنم صرفا دیگه اینجا نوشتن اون چیزی نیست که اونقدر دوست داشتم باشه.

  • 14 Azar 02 ، 22:24
  • Almir ‌

119

Saturday, 11 Azar 1402، 11:41 PM

تنهام و میخوام از اینی که هست هم تنهاتر باشم.

  • 11 Azar 02 ، 23:41
  • Almir ‌

118

Saturday, 27 Aban 1402، 06:04 PM

There are times interacting with people invokes toxic and negative thoughts patterns in my head. That's why I limit my interactions. That's the way I protect myself from endless comparing and feelings of unworthiness. 

 

These days I listen to Huberman podcast. It's a goldmine

My mood swings as always. Mostly in negative chart. To be honest there are little sparks of energy and productivity toomay it continues

  • 27 Aban 02 ، 18:04
  • Almir ‌

117

Saturday, 20 Aban 1402، 12:38 AM

امشب بعد از نمیدونم چند هفته، با چند نفر حرف زدم. بیشتر پیام. آیا چیزی بدست آوردم از این گوشه‌گیری؟ نمیدونم. حس خوبی دارم درموردش؟ نمیدونم؛ بیشتر رنج بوده برام. میخوام که ادامش بدم؟ دلیلی برا توقفش نمی‌بینم بیشتر باین خاطر که هنوز چیزی که میخواستم رو بدست نیاوردم. هنوز خودمو پیدا نکردم و هنوز چیزی از افسردگی مو پروسس نکردم.

ناامید نیستم ولی مدرکی هم برای پیشرفت و امیدواری ندارم. هنوز میخوام که تنها باشم و با خودم کنار بیام.

  • 20 Aban 02 ، 00:38
  • Almir ‌

116

Thursday, 11 Aban 1402، 01:56 AM

اخلاقم حساس و بچگونه شده. دنبال بهونه. اینجوری‌ رو دوس ندارم. راحت ناراحت شدن رو نمی‌خوام.

  • 11 Aban 02 ، 01:56
  • Almir ‌

115

Monday, 8 Aban 1402، 09:26 PM

مریض شدم. تب و سردرد.

  • 08 Aban 02 ، 21:26
  • Almir ‌

114

Sunday, 7 Aban 1402، 05:19 PM

وقتی تنهایی برای خودت تجویز میکنی ممکنه متوجه چیزای مختلفی در مورد خودت بشی؛ مثل اینکه با وجود تنهاییت چقدر برای آدما، نظرشون و اینکه در مورد تو چه حس و فکری دارن ارزش کذایی و بدردنخور قائلی.

متوجه میشی خیلی از اوقات توی کالبد و فیزیک خودت راحت نیستی و اونقدر به این ناراحتی‌ها عادت کردی که ناخودآگاه به اون سمت میری. که چقدر با آرامش و آسایش توی تن خودت غریبه‌ای که چقدر بسته‌ای که چقدر منقبضی اونم بی‌دلیل موجه.

هنوز چیزی تغییر نکرده. هنوز میل به فرار از تنهایی و فرار از خودم باقیه. صرفا لحظه‌های کوچیکی از آگاهی هست توی بستر این آشوب. لحظه‌های کوچیکی از آرامش و حس عدم نیاز به شکستن تنهایی و قبول کردن. پذیرفتن عدم تقلا. پذیرفتن دست کشیدن و یه لحظه هم که شده نشستن پیش خودت.

دوست دارم سنگ‌های بین من و خودم رو بردارم. از خودم و با خودم راحت باشم. که توی خودم بسازم اون چیزی رو که خیلی وقته‌ که تو دست بقیه دنبالشم. نه برای دادنش به بقیه. برای خود خودم. برای جایی که خیلی وقته فراموش شده. برای نگاه منتظری که هر بار چشمامو ازش دزدیدم.

  • 07 Aban 02 ، 17:19
  • Almir ‌

113

Saturday, 6 Aban 1402، 08:07 PM

دیشب از سفر کوتاه برگشتم. هم خوش گذشت هم، گذشت. بهرحال بخاطرش ممنونم.

+ شاید برای بهتر شدن، فقط نیاز داری همه چی رو همون‌جوری که هست بپذیری. اون وقت، با خیال راحت تصمیم بگیر. انتخاب کن. بهتر باش.

+ یادگاری این سفرم یه فرورفتگی کوچیک از خط مو تا پیشونیمه. البته معلوم نیس.

  • 06 Aban 02 ، 20:07
  • Almir ‌

112

Saturday, 29 Mehr 1402، 07:19 PM

افتادم. حالم خوب نیست. حس غم و تنهایی دارم

و نمیدونم چجوری از خودم مراقبت کنم. نمیدونم چجوری بهتر بشم. نمیدونم چجوری حالمو خوب کنم.

  • 29 Mehr 02 ، 19:19
  • Almir ‌